وقتی دستام توی دستات
میشینه حرفت به قلبم
میگیره وقتی نباشی
همه چی بیرنگ و من مات
وقتی خیره ام توی چشمات
واسه من مثل یه گنجه
بودنت پایان رنجه
میمیرم از من اگه روزی عزیز دلت برنجه
تو تو آغوش منو من توی آغوش خدا
بی تو نه ستاره و نه قصه و شعر و صدا
دست تو تو دستمه انگاری دنیا با منه
آسمون و دریا و لحظه ی رویا با منه
مگه میشه بی تو بود؟ مگه میشه بی تو نوشت؟
تویی که همسفر جاده سخت سرنوشت
میمونیم تا آخرش با همو از هم میخونیم
فاصله یه دریا هم باشه ما عاشق میمونیم
وقتی دستام توی دستات
میشینه حرفت به قلبم
میگیره وقتی نباشی
همه چی بیرنگ و من مات
وقتی خیره ام توی چشمات
واسه من مثل یه گنجه
بودنت پایان رنجه
میمیرم از من اگه روزی عزیز دلت برنجه
به قلم : مشکی پوش
نظرات دیگران ( ) |
درباره وبلاگ